همهچیز پاییز و بهار دارد، آمد و نیامد دارد. آن چیزی که ماندگار است، خداست. به ماندگار وصل شوید. «تَوَکَّل عَلَی الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوت»؛ خدایی شوید تا ماندگار شوید. بعد حضرت فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» توحید شرط دارد و اطاعت از امام شرط توحید است. اگر نماز بیوضو غلط است، توحید بدون ایمان به امام، ناقص است. مشابه این حدیث درباره حضرت علی است: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی» از این دو حدیث چه میفهمید؟ توحید قلعه خداست، ولایت امیرالمؤمنین قلعه خداست. هرکس در این دو قلعه برود بیمه است. معلوم میشود روح توحید و امامت یکی است. منتها یکی خالق است و یکی مخلوق. ما علیاللهی نیستیم. امام رضا را که به مرو بردند، گفتند باید ولیعهد شوی؛ الزامی و اجباری است. چرا امام رضا را ولیعهد کردند؟ میخواستند شریک جرم پیدا کنند و بگویند اگر مأمون غلطی کرد، ولیعهدش امام رضاست. میخواستند اگر یک گروهی یک جایی قیام کردند، بگویند: خفه شو! خود امام رضا در پایتخت است. میخواستند دل ایرانیها را بهدست بیاورند، چون ایرانیها با اهلبیت بودند. امام رضا قبول نمیکرد اما وقتی مجبور شد، فرمود: به شرطی که در هیچ عزل و نصبی دخالت نکنم. یکجا فرمود: من شرط توحیدم. یکجا گفت: من از مأمون جدا میشوم. یعنی نظام مأمون نظام توحیدی نیست.
در برابر امام سه وظیفه داریم: 1- معرفت 2- مودت 3- اطاعت. بعضی میگویند: ما ذوب در ولایت شدهایم. نمیخواهد ذوب شوی، اطاعت کن! خیلیها هم راه سیر و سلوک را میپرسند. چه کنیم امام زمان(عج) را ملاقات کنیم. دیدن امام یک ارزش است اما امام زمان(عج) گفته دنبال مجتهد عادل بیهوس برو. واجبات را انجام بده. حرامها را هم ترک کن. سیر و سلوک همین است. اویس قرنی پیغمبر را ندید اما از اولیای خدا شد و آدمهایی صبح تا شام نزد پیغمبر بودند، از جنایتکارها بودند. این بخش عترت؛ اما یک بحث قرآنی هم بگوییم. قرآن خیلی گفته: «أَحْسَنُ عَمَلا»، «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً». عمل احسن چیست؟ خدا در قرآن میگوید: کارهای من احسن است؛ «أَحْسَنُ الْخالِقینَ»، «فی أَحْسَنِ تَقْویمٍ»، «أَحْسَنَ الْقَصَص»؛ میخواهم کار تو هم احسن باشد؛ «یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَن»، «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»؛ کار احسن مشخصاتی دارد:
از نظر نیت؛ «فی سبیلالله» باشد. برای غیرخدا کار نکن. هدفت خدا باشد.
از نظر تداوم؛ حدیث داریم: «قلیلٌ یدوم خیر من کثیرمنقطع»(غررالحکم/ص481)؛ کار کمی که ادامه داشته باشد، بهتر از کثیری است که ادامه نداشته باشد.
استقامت؛ «قالُوا رَبُّنَاالله ثُمَّ اسْتَقامُوا»؛ استقامت کار را ارزش میدهد.
نشاط؛ قرآن میگوید: کسانی نماز میخوانند اما در حال کسالت، پول میدهند اما در حال کراهت؛ «وَ هُمْ کارِهُونَ»
میانهروی؛ قرآن میگوید: «إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»؛ مؤمن کسی است که وقتی پول خرج میکند نه کم و نه زیاد. میانهرو است، اعتدال در کار بهکار ارزش میدهد.
دقت؛ نمازش را درست بخواند. همانطور که گفتهاند «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْت» یعنی استقامت براساس مأموریت وگرنه ما تودهای داشتیم که 30سال زندان بود. روی بیدینبودنش 30 سال استقامت کرد. این «فَاسْتَقِمْ» هست اما «کَما أُمِرْت» نیست. استقامتش روی سلیقه شخصی است، نه روی مأموریت الهی.
سرعت؛ کار خیر را زود انجام بدهید. بهترین کار ازدواج است و بهترین ازدواج این است که دخترها زود عروس شوند و پسرها زود داماد شوند. «سارِعُوا»؛ سرعت بگیرید. «سابِقُوا»؛ سبقت بگیرید. «فَاسْتَبِقُوا»؛ «حی علی الصلاه»، «حی علی الفلاح»؛ بشتاب! در کار خیر باید سرعت داشت.